کد مطلب:77653 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101

خطبه 169-چون به بصره نزدیک شد











و من كلام له علیه السلام

كلم به بعض العرب و قد ارسله قوم من اهل البصره لما قرب علیه السلام منها، لیعلم لهم منه حقیقه حاله مع اصحاب الجمل، لتزول الشبهه من نفوسهم، فبین له علیه السلام من امره معهم، ما علم به انه علی الحق.

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است كه تكلم كرد به این كلام بعضی از عرب را و حال آنكه فرستاده بودند او را طایفه ای از اهل بصره، در وقتی كه نزدیك شده بود امیر علیه السلام به بصره، تا اینكه اعلام كند مر ایشان را از جانب امیر علیه السلام حقیقت حال حضرت علیه السلام را با اصحاب عایشه كه آیا برحق است در محاربه یا نه، تا زایل شود شك از نفسهای ایشان. پس امیرالمومنین علیه السلام بیان كرد از برای آن رسول از شغل و كار خود با اصحاب عایشه، آن چیزی را كه دانست به سبب آن آن رسول كه امیرالمومنین علیه السلام برحق است و محاربه با مخالفین او واجب است.

ثم قال له: بایع، فقال انی رسول قوم و لا احدث حدثا حتی ارجع الیهم. فقال علیه السلام:

«ا رایت لو ان الذین ورائك بعثوك رائدا تبتغی لهم مساقط الغیث، فرجعت الیهم و اخبرتهم عن الكلاء و الماء، فخالفوا الی المعاطش و المجادب ما كنت صانعا؟»

[صفحه 747]

یعنی پس گفت حضرت علیه السلام مر آن رسول را كه بیعت كن با حق. پس گفت آن رسول كه من فرستاده ی طایفه (ای) باشم، پدید نمی كنم امر تازه را تا اینكه برگردم به سوی ایشان. پس گفت امیر علیه السلام:

آیا می بینی كه آن چنان كسانی كه پشت سر تو باشند فرستاده باشند تو را در حالتی كه پیش روی ایشان باشی طلب كنی تو از برای ایشان محل نزول آب باران را، پس تو برگردی به سوی ایشان و خبر دهی ایشان را از گیاه و آب، پس مخالفت كنند ایشان با تو و روآورند به سوی مكانی كه محل تشنگی باشد و موضع قحط باشد و آب و گیاه نداشته باشد، تو چه كار خواهی كرد؟

قال: كنت تاركهم و مخالفهم الی الكلاء و الماء.

فقال علیه السلام: «فامدد اذا یدك».

فقال الرجل: فو الله ما استطعت ان امتنع عند قیام الحجه علی، فبایعته علیه السلام. (و الرجل یعرف بكلیب الجرمی).)

یعنی گفت آن رسول: می باشم واگذارنده ی ایشان و مخالفت كننده ی با ایشان متوجه شونده به سوی گیاه و آب.

پس گفت علیه السلام: پس دراز كن دست تو را اگر چنین است كه گفتی.

پس گفت آن مرد كه پس سوگند به خدا كه قدرت نداشتم كه ابا نمایم در نزد ثبوت حجت و برهان بر من، پس بیعت كردم من با او علیه السلام.

(و آن مرد مشهور بود به كلیب جرمی یعنی منسوب به بنی جرم.)

[صفحه 748]


صفحه 747، 748.